#پانزده_سال_کابوس_پارت_36
لئون:مگه دست خودته لجبازی نکن جیل !
جیل: حوصله بحث ندارم دس از سرم بردار
ازچادر اومدم بیرون چاره ای جز فرار نداشتم با سرعت میدویدم یه ماشین نزدیکی همون حوالی پیدا کردم لئون داش دنبالم می اومد که باماشین زدم به چاک و ده فرار..!
ولی لئون زرنگ تر از این حرفا بود مطمئنن دنبالم می اومد!
به هر حال فرار بهتر از این بود که توی اون گروه لعنتی بمومنم و نتونم هیچ کاری بکنم ... دیگه حتی از عمه ام هم خبری ندارم مثلاقرار بود بیاد دنبالم حس تنهایی بدجور گریبانمو گرفته بود ولی قول داده بودم که دیگه گریه نکنم ...درس مثه یه سنگ که هیچ وقت نه میشکنه نه گریه میکنه ...!
*********
لئون*******
کلر:لئون چرا وایسادی برو دنبالش ...اصلامن میرم از تو بخاری بلند نمیشه !
کلر رفت که ماشین بیارمنم خونسرد به کارای کلر لبخند میزدم
کلر:میشه بپرسم کجای کار من خنده داره که اینقدر میخندی؟
لئون:نمیخواد نگران باشی ردیاب داره میدونم کجاس! بیخود زحمت نکش
کلر:من اینجا این همه حرص بخورم توهم با خونسردی بگی ردیاب داره نمیتونستی زود تر بگی!همیشه خونسردی!
romangram.com | @romangram_com