#پانزده_سال_کابوس_پارت_156
لئون****
لئون:چقدر تاریکه....هلنا مطمئنی اینجاس ؟!
هلنا:آره...خوب یادمه همین جا بود...تو یه معدن دقیقا زیر کلیسا...چرانمیای منتظر کسی هستی؟
لئون:منکه نه ولی یه نفر منتظر اجازه توئه!
هلنا:کی؟!!!
لوئیز وارد معدن شد واقعا اون لحظه خنده ام گرفته بود...اصلا به لوئیز نمیخورد قاتل باشه مونده بودم هلناکه زنشه چجوری باور کرده!
هلنا:پس نقشه ات بو لئون آره !
لئون:منو قاطی خودتون نکنید لوئیز خودش اومد به من چه!
لوئیزجدی گفت:هلنا باید باهم حرف بزنیم!
هلنا:من حرفی باتو ندارم حرفامون تودادگاه زده میشه دس از سرم...
لوئیز:بسه دیگه هلنا تمومش کن این مسخره بازیارو خودتم خوب میدونی من قاتل پدرت نیستم فهمیدی درضمن طلاقتم نمیدم!
هلنا:بی خود کردی که نمیدی بزور میگیرم !
romangram.com | @romangram_com