#پانزده_سال_کابوس_پارت_14

_:چقدر بانمکی تو حالا ببخشید.

دستشوآورد طرفم

_:من کلر ردفیلد هستم ازآشناییت خوش حالم خیلی شیرین حرف میزنی!

منم متقابلا دستمو دادم طرفشو گفتم: منکه قبلش خودمو معرفی کردم به هرصورت ممنون !

لئون:اگه احوال پرسیتون تموم شد اجازه میدید مام حرف بزنیم

باصدای لئون برگشتم طرفش مثه عجل معلق میمونه یهو ظاهر میشه!!!

کلر: لئون بالاخره اومدی آخر مجبور شدم خودم بیام یه سرگوشی آب بدم.

لئون نگاهی به زامبی افتاده روزمین انداخت واشاره کرد که چی شده؟!

کلر: دوست تازه...(حرفشو خوردو ریز خندید)ببخشید منظورم جیل بود که به موقع نجاتم داد راستی عضو جدید گروهمون خیلی با نمکه منکه خیلی ازش خوشم اومد

دستمو روشونش گذاشتم و گفتم: مرسی نظر لطفته عزیزم.!

لئون خندید به منو گفت: راستی سناتورو بقیه کجان؟!

کلر: دنبالم بیاین باید سریع ازاینجا خارج بشیم...!!!


romangram.com | @romangram_com