#پانزده_سال_کابوس_پارت_135
لال بشم بهتره تا جلوی این ابله ضایع بشم!
شری:کم نیاری!
جیک:نگران نباش نیرو دارم!
..........
جیک:الان وقت مسخره بازی نیس باید یه هلی کوپتر پیدا کنیم تا غرب جزیره خیلی راهه این دهکده هم خیلی تا غرب دوره درضمن تونمیخوای داستان اومدنتو بگی بایدا بدونم با کی طرفم!
.............!
شری:وقتی بابام کشته شد انگار منم باهاش کشته شدم ...دیگه آروم وقرار ندارم پدرمو باید بشناسی اسمش ویلیام بیرکینه مامان از اول بهش گفت تو آمبرلا نره ولی گوش نکرد وتمام سرمایه شو خرج این شرکت کرد تااینکه بدست وسکر کشته شد اون دوتا دوستای قدیمی بودن ولی هنوزم نمیدونم چرا
آلبرت نامرد با بابام اینکارو کرد ....
بعد از تموم کردن درسمو دوره آموزشیم میخواستم پلیس بشم ولی خوب توپلیس محدودیتای زیادی هسش هکی احالا پاشو تواین جزیره گذاشته واسه انتقام اومده
جیک:ولی بازم البرت نمیمیره مطمئن باش بازم فرار میکنه اون یه شیطانه هیچ کس از پسش برنمیاد اونوقت تواومدی واسه انتقام مطمئن باش همون اول کاری جنازتو کنار بابات خاک میکنه !
شری:تو اینا رو از کجا میدونی نکنه....
جیک:ترمز کن ...منو قاطی اونا نکن اگه من بااونا بودم الان تو اینجا نبودی درضمن همه میدونن آلبرت خطرناکه حتی خودت پس تهمت نزن!
romangram.com | @romangram_com