#پانزده_سال_کابوس_پارت_12
لئون:جیل تو همین جا بمون تا من برم دنبال سناتورو کلر هرصدایی اومد سریع خبرم کن ...
جیل:اوففففففففف!!! حالا انگار من اینجا برگ چغندرم که هراتفاقی افتاد تورو خبر کنم .مگه بی دستوپام لازم نکرده از پس خودم برمیام!
باغرور نگاش کردم که محکم دستمو گرفت وفشار داد... دستم داشت له میشد
جیل: روانی دستمو له کردی ده ولم کن
لئون :دلم میخواد فقط یه بار دیگه !...فقط یه بار یگه زبون درازی کنی دس واست نمیذارم فهمیدیییییییی؟!!! یا یه جور دیگه حالیت کنم
انقد دستم درد گرفته بود که نا نداشتم جوابشو بدم فقط سرتکون دادم اشکم داش درمیومد.
لئون:آفرین حالا شدی دختر خوب من رفتم فعلا!
توروحت .... دستمو شکوندی عوضی فقط هیکل گنده کرده هیچی حالیش نیس !به ثانیه نرسید که صدای یه دختر به گوشم رسید...!
_:کی اونجاس ؟...جواب بده گفتم کی اونجاس ؟!
ترجیح دادم جواب ندم ...
_:جواب نمیدی اصلا نشونه خوبی نیس .
به طرفش رفتم ...دیدم با یه چتر بدست ایستاده چون تاریک بود سایشو میدیدم چراغ قوه رو روشن کردم و روصورتش گرفتم .
romangram.com | @romangram_com