#پانزده_سال_کابوس_پارت_104
********
وقتی فرود اومدم نگران بچه ها بودم که نکه یه وقت اتفاقی واسشون اتاده باشه...ولی از فرار کردنم پشیمون نبوم چونکه باید به کریس بیگناهیمو ثابت میکردم یه حس خاصی بعد از دیدنش پیدا کردم به خصوص اون موقعی که افتادم توبغلش این حس تشدید ترو قوی تر از قبل شد
بایادواریش قلبم به تپش اقتاد
وبی خودی خندیدم!
کریس****
چتر نجاتو از خودم جدا کردم فکر اینی که هلی کوپترم داغون شده بودو از اون ورم فرار جیل اعصابمو ریخت بهم!
با مشت کوبیدم به درخت...!
کریس:چرا بقیه حواستون بهش نبود!
کلر:منم اگه جاش بودم فرار میکردم از بس واسش خط ونشون کشیدی منم جاش بودم فرار میکردم!
هوا خیلی سرد بود واسه همین هیزم جمع کردیمو آتیش روشن کردیم!...
کریس:کلر تازگیا خیلی با خلافکارا موافقی تا منا
کلر:من از حق دفاع میکنم آخه تو از کجا میدونی اون مقصره توکه مدرکایی رو که از ایدا گرفتی باور نکردی!
romangram.com | @romangram_com