رمان سنگ قلب مغرور

نوشته: آسیه 69

ميخوام بنويسم از يه جفت دل كه گشتنو گشتن تا به هم رسيدن شايد هيچ كودوم به ته خط فكر نميكردن…….. داستان من ماله يه جفت دله كه فاصلشون از اينجا تا آسمونه يه دل كه درياي محبت و از خود گذشتگيه و دلي كه سراسر غرور و سرد و نفوذ ناپذير مثل سنگ….. پایان خوش

مطالعه
اگر چه اجبار بود

همه چیز برای من یک بازی بود.. یک بازی تلخ و اجباری..اصلاً نمیدونستم با این بازی چی به سر خودم و اون بیچاره میاد..فقط برام آبروی بابام مهم بود..اما اون بیچاره..!! تقصیری نداشت.. مجبور بودم در برابر نگاه های سرد و پرسشگرانش فقط سرمو بندازم پایین و سهم اون فقط سکوت بود..سکوت…!!صدای خرد شدن غرور و احساس و شخصیتشو میشنیدم..اما..کاری از دستم برنمیومد..خودمم بازیچه بودم! این لکه ی ننگی بود که داشت آبروی چندین ساله ی بابامو میبرد..چاره ای نبود..! نمیدونستم تا کی باید همدیگر رو تحمل کنیم..اما بد کردم باهاش! خیلی بد! اما هر چی بود..باید خودمو آماده ی یه زندگیه جهنمی و شوم که در انتظارم بود میکردم.. خودمو به تقدیر سپردم..هر چه بادا، باد….!! پایان خوش #عاشقانه #ازدواج_اجباری #همخونه_ای #کلکلی

بچه مثبت

داستانش در مورد دختری به اسم ملیساست که توی دانشگاهشون سر تور کردن یه بچه مثبت با اعتقادات دینی محکم با دوستاش شرط میبنده .در واقع داستان تقابل افرادی از یک نسل ولی با اصول اعتقادی متفاوت و در اصل از دو دنیای متفاوت است و در این بین…………….. پایان خوش

درگیرت شدم

درباره سروان مهنا امینیه که به ماموریتی میره. ماموریت اون اینه که باید هویتشو عوض کنه و عضو باند هومن شیری بشه! اما با ورودش به ویلای هومن شیری با پرهام صبوری، برادرزاده هومن شیری روبه رو میشه و.....

دختر شیطون

داستان از اون جایی میشه که ترلان دختر شیطون ما به دانشگاه میره ودر دانشگاه استاد جدیدی براشون میاد که از قضا خانواده این استاد دوست صمیمیشونه که از خارج میان و مدتی در با انها زندگی میکنند ولی طی اتفاقاتی این دو مجبور میشن باهم دیگه ازدواج کنن… بقیشو خودتون بخونین دیگه… پایان خوش

ازدواج به سبک کنکوری

یه دختری به اسم پرینازه که سال دومیه که می خواد کنکور بده و میره توی یکی از این کلاس ها و بر خلاف همیشه این استاد جوونه و طی یه سری اتفاقایی این استاد با اینا رفت و آمد خونوادگی پیدا می کنه و داستان از اونجایی شروع میشه که … پایان خوش #کلکلی #عاشقانه #همخونه ایی #ازدواج_به_سبک_کنکوری

قبل از شروع

داستان در مورد دختری به اسم نارینه است که خواهر ناتنیش در شرف ازدواج با فرشید است . پسری که عموی بسیار ثروتمندی داره که تنها ۶ سال از خودش بزرگتره و همه جوره تکه . نارینه گرچه از مادر با خواهر و برادرش جداست اما فامیلیه متفاوتی با اونها هم داره ! و همین سبب میشه که عموی نامزد خواهرش ، آدلان سر این موضوع اونو به هم بریزه ! کسی در اون عمارت خواهان نارینه نیست و آدلان با آزارو کل کل هاش بیشتر روزگار رو برای نارینه سخت کرده نارینه که حس مخفی متفاوتی نسبت به ادلان داره سعی میکنه که خودش رو با پرورش ماهی سرگرم کنه ولی احتیاج به راهنما داره که اونو هم ادلان براش پیدا میکنه به نظر میرسه ادلان هم عاشق نارینه ی بداخلاقو لجوج شده ، اما واقعا این عشقه؟….. پایان خوش

هکر قلب

من هلیا....ملقب به هکر قلب... و تو پسری مرموز....ملقب به هکر ماشین... من دختری که نه عاشق بوده و نه سعی به معشوق شدن داشته...داستان من و تو داستان دو آدمی است پر غرور... باخت از آن من نیست...عشق من تو را به زانو در خواهد آورد... یادمن قدم هایت را سست میکند...و نگاه من دین و ایمانت را به آتش میکشد و تو در خاکستر چشمان من خواهی سوخت.... این من نیستم که غرورم را شکسته و اعتراف میکند.... رمز قلبت در دستان من است.پس زانو بزن...و در آخر.... من دختری که عاشق نمیشوم....ولی وقتی در های قلبم برای تو باز شد تو را هم دیوانه ی خودم میکنم... #عاشقانه #کلکلی #همخونه_ای

هر دو باختیم

ترنم به علت بیماری پدرش مجبور می شه اختیارات شرکت مهندسی پدرش رو به دست بگیره و خودش اونجا رو اداره کنه. برای جذب نیروی جدید اقدام می کنه و فقط یکی نظرش رو جلب می کنه.. اون شخص هم رادین تابشه.اما این اقا رادین بدون ماجرا نیست.. مجبور شده به این شرکت بیاد. ترنم اصلا از رادین خوشش نمیاد و همین جنجالی رو بین اونا راه می ندازه که خوندنی و جالبه….پایان خوش : #عاشقانه #کلکلی

کلکل شش نفره

داستان ما در مورد سه تا دختر شیطون و سه تا اقا پسر وخودخواهه که طی اتفاقاتی هر کدوم از پسرا به نحوی با شیرین قصه ی زندگیشون برخورد میکنن

ملودی زندگی من

داستانی از جنس عاشقانه ی آرام! دختری از نسل حوا … پسری از نسل آدم … از نسل امروز … از جنس دیروز! دختری سنگین و رنگین … شیطون و لجباز … مهربون و احساسی … پسری خودخواه و مغرور … مرموز و اخمو … دل پاک و خود ساخته … هر دو تو زندگی مشکلاتی دارن اما با زمانه میجنگن … مقاوم و صبورن … به روی کسی نمیارن و تو خودشون میریزن … خود خورن! هردو مثل هر کس دیگه طرفدار پر و پا قرص دارن اما مهم آدمشه؛ که هیچ کدوم به نتیجه ای نرسیدن و تنهان و زندگی روزمره رو طی میکنن و از هر لحظه زندگی لذت میبرن … آدمای این داستان میخواد بهتون نشون بده که میشه زندگی کرد … میشه بدون هیچ غم و غصه ای روز و از نو شروع کرد … میشه با مشکلات جنگید و نباخت … فقط باید خواست! آدمایی که تو زندگی تلاش کردن و تحصیلات عالی بدست آوردن تا در آینده موفقیت و خوشبختی بدست بیارن … تا بتونن دنیا ُ رو دست بچرخونن … تا به درجات عالی برسن و زبون زد همه بشن … تا زندگی آروم و بی دردسر و بی دغدغه داشته باشن … میخوان بگن باید بخوای تا بتونی؛ تا بهترین باشی … تا خوشبختی راهی نیست، فقط باید محکم و با اراده و با قدرت قدم برداشت … فقط باید خواست! پستی و بلندی هایی وجود داره که زندگی #ملودی، دختر قصه ی ما رو از این رو به اون رو میکنه … دوست داره برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بره و پیش پسرعموش … ملودی موقعی احساس میکنه تو وجودش جوونه ای از عشق نهفته که… در ادامه داستان متوجه میشین که چی میشه! … این وسط اتفاقاتی میفته که خوندنش خالی از لطف نیست..پایان خوش #ژانر: #طنز… #کل_کل … .اگه دوست داری #عاشقانه.

مهندسین شیطون و اخمو

مثل همه ی رمانها یه دختر داریم و یه پسر … و یه سری اتفاقات … دختر قصمون شغلش ؟! شغلی مخالف رشته تحصیلیش … پسر قصمون ولی مطابق رشته تحصیلی … ولی تو یه محیط کاری … اوه اوه … هر دو شوخ … پررو … کل کلی … مهربون … مغرور … گاهی عصبی … ولی …غم هم دارن غصه هم دارن … داستان از تصادفی شروع میشه که هیچ کدوم خودشونو مقصر نمیدونن و …

پرستار من

دختری 18....شایدم 19.....ولی خب کم سن ....فقط خودشو ......خودشو خدا .....پدرش خدا ....مادرش خدا ......تنهاییی واژه خوبی واسه توصیفشه ...توصیف زندگی یگانه ....شاید بخواد این تهایی رو پر کنه ...با چی ؟؟؟؟.... ...درس خوندن .....کار کردن .....اما .......کار ....پرستاری .....پرستار کسی که حتی تو فکرشم تصور نمی کرد ....پرستار یه آدم ....پرستار یه مرد .....پرستار یه مرد ....همه طردش کردن .....اما یگانه ...پرستار من!!