نوشته: رویا سیناپور
پری از کودکی در خانه ای که مادرش خدمتکار انهاست زندگی میکرده و آزار اذیتهای کودکانه بهرام نوه خانم بزرگ را به خوبی به خاطر دارد ولی با رفتن بهرام به خارج پری نفس راحتی میکشد بعد از سالها بهرام که حالا مرد جوان بسیار زیبائی شده بازمیگردد و با دیدن زیبائی افسانه ای همبازی خردسالیش پری،عاشق او میشود ولی بجای محبت هر دو باز هم به اذیت و آزار هم میپردازند تا اینکه روزی که قرار است بهرام از مادرش بخواهد که پری را خواستگاری کند ساعت جواهر نشان مادرش گم میشود و بهرام فکر میکند این هم یکی از بازیهای پری برای آزار دادن اوست و هیچکس حرفهای پری که اظهار بی اطلاعی میکند را باور نمیکند و او مادرش را ازخانه بیرون میکنن..
مطالعه