#یاسمین_پارت_124


در همين موقع خدمتكار كاوه اينا اومد توي سالن و هراسان گفت :

-كاوه خان ، آقا سيامك نميدونم چي توي شيشه ماهي ها ريخته كه رنگش گلي شده ! به گمانم دواگلي ريخته توش.

بطرف آكواريوم بزرگي كه توي بالكن طبقه بالا بود رفتيم . تمام آب قرمز شده بود و ماهي ها همه مرده بودن .

كاوه – واي واي ! بيچاره شدم ! حناق 24 ساعته بگيري بچه كه بدبختم كردي . بابام عاشق اين ماهي ها بود . حالا وقتي بياد ميگه پسر تو عرضه نداشتي 2 ساعت يه بچه رو نگه داري ؟

-بابا ورش دار اين خمسه رو ببريمش تو حياط كه كمتر خرابي به بار بياره .

كاوه – ديگه چه فايده داره ؟ حالا كه ديگه از اينجا جز ويرانه اي باقي نمونده . مادر بدبختم بايد تمام جهيزيه شو دوباره بخره .

-عجب بچه شيطوني يه ها !

كاوه – حالا بازم شعار ميدي كه تو بلد نيستي با بچه ها چطور رفتار كني ؟

-حالا بريم پايين مواظب باشيم يه گند ديگه بالا نياره .

هر دو تند اومديم پايين . سيامك رفته بود آروم روي يه مبل نشسته بود .

كاوه – بهزاد مواظب باش . اين جونور هر وقت ساكت مي شه يه كاري كرده !

نكنه يه تله انفجاري يا يه مين صد نفري جلوي پامون كار گذاشته باشه !

-سيامك خان چرا يه دفعه ساكت شدي ؟

سيامك- گرسنه م شده عمو .

كاوه – الان ميگم برات كوفت كاري با سس زهر مار بيارن عزيزم . نوشابه هم كه ميخوري؟

ميگم يه ليوان زهر هلاهل برات بيارن ! بريز تو اون شيكم شايد يه دقيقه يه جا آروم بتمرگي .

تا كاوه اينها رو گفت ، سيامك لب ورچيد و شروع كرد با صداي بلند گريه كردن .

كاوه – يواش چه خبرته ؟ صداتو اهل محل هم شنيدن . اين گريه س يا زوزه شغال ؟

-كاوه تو رو خدا يه چيزي بده بخوره . الان پرده گوشمون پاره ميشه !


romangram.com | @romangram_com