نوشته: adriana78
من یه دخترم پر از احساسات دخترونه,پر از شور و هیجان,پر از دخترونگی ها. زود رنجم وچشمه ی اشکم همیشه جوشان. تحمل اخم پدر قهر مادر را ندارم. تنهایی را دوست دارم مثل شیشه شکننده ام,زود آزار میبینم با دوستانم خوش هستم و از جمع خانواده فراری و این طبیعته سنِ من است. عاشق کل کل کردن و ترسوندن دوستانم هستم عاشق اخم کردن به جنس مذکر و اذیت کردن استادا عاشق بلند کردن ناخون هایم و لاک زدن به اونا عاشق تنهایی هام وگوش دادن به آهنگ های رپ و پاپ عاشق رمان خوندن و غرق شدن تو دنیای خیالی اونقدر که با شخصیتاش بخندم و گریه کنم عاشق ترس و هیجان من یه دخترم….! یه دختر مانند اشک خدا پاک و زلال دختر یعنی اگه پاک دامنی ات خدشه دار شد،صدمه روحی دیدی،عفتت از بین رفت، فقط با این جمله روبه رو شوی:هیس دخترها فریاد نمیزنند دختر یعنی یک تبسم تلخ، یعنی داشتن روزهای تکراری، یعنی حسرت سقوط آزاد، یعنی ضعیفه,خدمتکار و فقط زن خونه ومادر بچه ها، دختر یعنی بشینی تا انتخابت کنند و در آخر اونی که انتخاب توئه مال دیگری باشد، یعنی یک عقده بزرگ…… تاوان دختر بودن
رمان های مشابه