#ترنم_یک_ترانه_پارت_27


تصمیم گرفتم ادامه ی رمانو بخونم،خودمونیما زیادی طولانی شده ولی چون بنده یه ذره فقط یه ذره کنجکاوم باید تا آخرشو بخونم: از وقتی که شوهر فرنوش فوت شده بود نرگس هرهفته فرزاد را تقریبا مجبور می کرد که به منزل فرنوش بروند تا او احساس تنهایی نکند. زمانی که نرگس در منزل او گردگیری می کرد؛غذا می پخت،به کارهای سامان رسیدگی می کرد فرنوش با فرزاد به گردش و تفریح می پرداخت و نرگس تمام این ها را به پای تنهایی خواهر شوهرش می گذاشت. فرنوش به خانه ای جدید اسباب کشی کرده بود و نرگس تا موضوع را فهمید به خانه ی جدید رفت،تمام خانه را تمیز کرد،به بهترین نحو و با سلیقه تمام دیزاین خانه را انجام داد و حتی تابلوهای گل چینی دخترش ترانه را گرفته بود تا به دیوارهای خالی نصب کند و فرنوش حتی پرکاهی را جابجا نکرد.و با تمام این احوال نرگس سردی و اخلاق شبیه به فریبا را در فرنوش حس می کرد. تیرداد هیچ گاه در باورش نمی گنجید که پسرعمه اش،هم خونش،همچین کار مسخره ای را انجام دهد.از عصبانیت در حال انفجار بود،رگ های پیشانیش برجسته و سرخ شده بود.چطور می توانست از کنار کار شاهرخ به راحتی بگذرد؟؟؟؟!!!! کاملا به آن عکس خیره شد و متوجه شد کار هرکس بوده در فوتوشاپ ناشی بوده است چون با کمی دقت به کذایی بودن عکس پی می بردی.... عکس یک مرد کنار یک زن کاملا برهنه بود که به جای سر مرد سر تیرداد قرار گرفته بود.در یک تصمیم آنی یه عکس شبیه به همان تصویر کذایی از اینترنت پیدا کرد ،در فتوشاپ به کمک کتاب و سی دی کمک آموزشی کاملا حرفه ای بود.عکس به سرعت حاضر شد،عکسی که سر شاهرخ به جای سر مرد قرار گرفته بو و خیلی به واقعیت نزدیک بود،مثل خود شاهرخ عکس را به تمامی اقوام ایمیل کرد. شاهرخ مقابل تیرداد ایستاد،از عصبانیت به نفس نفس افتاده بود کاملا برعکس تیرداد که خیلی خونسرد فقط نگاهش می کرد وترحم را می شد در نی نی چشمانش پیدا کرد. شاهرخ که حالا به زور عصبانیتش را کنترل می کرد با صدای خیلی پایین گفت:به چه جراتی این کارو کردی؟ با همون جراتی که تو اون کارو کردی الانم وقت ارزشمند منو نگیر.و رفت.شاهرخ متعجب بر سرحای خود مانده بود.

romangram.com | @romangram_com