#سرآغاز_یک_احساس
#سرآغاز_یک_احساس_پارت_104
هستی که خنده اش گرفته بود خنده اش رو قورت داد و سرشو گرفت پایین
_مهسا:بلهههه...بخند....بایدم بخندی...اااا داشتی بدبختمون میکردی دختر
صدای خنده ی هستی بلند شد که باعث شد هر چهارتای ماهم بخندیم مهسا نگاهی بهمون انداخت و گفت: بلههه شما هم که تشویقش میکنید این دیگه کلا هااار میشه
هستی خودشو جمع کرد و رو ب مهسا گفت:مهسا..کافیه دیگه تمومش کن
مهسا با دست زد روی دهنش و گفت:بله چشم من خفه...ولی من با شما کار دارم بعدا
بعدم به نشونه ی قهر سرشو برگردوند
_پریناز:اگه به سامان نگفتم...میدونی که خیلی بدش میاد مطمینن کبودت میکنه
هستی خیلی جدی گفت:اون خیلی بیخود کرده با تو...من اختیار کارا و رفتار خودمو رو خودم دارم نه هیچکس دیگه فهمیدی؟!
به به ماشالله اقتداررر...من به جا دختره گرخیدم
هستی دوباره رو کرد به ما و گفت:آقایون باز هم به خاطر لطفی که کردید ازتون ممنونم...
بعدم رو کرد به باربد و گفت:شما امروز دوتا کمک بزرگ به من کردی. و من بهتون مدیونم....خیلی ممنون امیدوارم ی روزی بتونم جبرانش کنم....
اون داشت حرف میزد که مهسا پرید وسط حرفش و رو به باربد گفت:عع گوشه ی لبتون داره خون میاد
هممون به باربد نگاه کردیم...این اصلا مگه مشت خورد تو صورتش که بخواد خون بیاد...جلل الخالق...
باربد دستشو اورد بالا و گذاشت گوشه ی لبش و اورد بالا که ببینه خون میاد یا نه که دید؛ بععععله چه خونی هم میاد
_پریناز:من تو کیفم دستمال دارم بزارید الان میدم بهتون
وبعد ی دستمال تمیز از کیفش در اورد و داشت میبرد سمت لب باربد که بزاره روش که باربد بین راه دستمال و گرفت و خودش گذاشت رو زخمش و گفت:ممنون
اشکان به ساعتش نگاه کرد و گفت:خوب دیگه فرمانده های شپاه جومونگ...دیره الان علی اینا راه میاوفتن اگه پایه باشید برگردیم ویلا؟!
من زودتر از باربد که دهنشو باز کرده بود و آماده بود تا چیزی بگه رو به دخترا گفتم:شماهم اگه میخوایید بیایید ویلا فک میکنم بهتر باشه اجازه بدید همراهیتون کنیم؟!
_باربد:اگه اجازه بدید نداره که؟!خانوما رو میرسونیم به ویلا
مثل همیشه از هرجور اجازه خواستن و خواهش اجتناب میکرد و طبق عادتش دستور میداد
هستی که انگار این حرف باربد بهش برخورده بود گفت:
خیلی ممنون....اما....
آرمان پرید وسط حرفشو گفت:خواهش میکنم هستی خانوم...نمیخوایید بگید نه که؟!؟درست نیست ساعت 1 بعد از ظهر که خیابون اینقدر خلوته 3 تا دختر که خوب اگه هوا برتون نداره جذاب توی شهر غریب تنها پرسه بزنن درسته؟!
صورت خوشی نداره....
romangram.com | @romangraam