نوشته: رویا رستمی
اين قسمت ميرم سراغ زندگی کيان و فرشته . بايد عشق اونا رو هم به رخ بکشيم يا نه ؟! ميدونم عين من دلتنگ نکيسا و آلما هستين ، خيالتون راحت يکمم از عاشقانه های اونا می نويسيم اما اين رمان مال کيان و فرشته اس . کيان زانو زده تا طبق شرط بندی که با دوستاش کرده و باخته حالا اولين دختری رو که ديد با چشم بسته بهش بگه دوسش داره . رو میخواد گفتن اين جمله اما اگه اتفاقي اون دختر فرشته باشه که بعد از دو سال اونو از نزديک ديده ؟ فرشته ای که تو اين دو سال خانومتر شده و اما نگاهش عاشقه و البته مغرور و کيان چطور پا رو دل بزار و باور کنه تمام اون دو سالو ؟
رمان های مشابه