#پرنسس_مرگ_پارت_81


من:گفتم جوابمو بده نه اینکه تته پته کن!

رونیا:ببخشید.

من:این اون جوابی نبود که من می خواستم بشنوم.

(با زانو روی زمین نشست و شروع کرد به گریه کردن):بانو !ببخشید!دیگه تکرار نمی شه!از جونم بگذرید بانو!خواهش می کنم!

من:فکر می کنی به همین راحتیه!من وقتمو از سر راه نیاوردم که خرج تو کنم!

یه لحظه به حرفم فکر کردم.چقدر شبیه رایان حرف می زدم.انگار منم تبدیل به یه رایان دیگه شده بودم.نباید این اتفاق می اوفتاد.من لیا بودم نه رایان!شونشو گرفتم و بلندش کردم:

من:پاشو.این دفعه رو می بخشم ولی وای به حالت اگه دوباره دیر کنی!

رونیا:چشم بانو!دیگه تکرار نمی شه!قول می دم!

من:خوبه.حالا برو یکی از اون سلاح ها رو به انتخاب خودت بردار فقط دقت کن و ببین با کدومش راحت تری!

رونیا:بله بانو!


romangram.com | @romangram_com