#پارک_پارت_136


و طوری که موهام خراب نشه منو بغل کرد.بعدش رفتیم بیرون که هم ناهید خانوم و هم شادی و بهار کلی ازم تعریف کردن.

من – ناهید خانوم حالا اجازه میدی ما خودمونو ببینیم؟

ناهید خانوم – البته عزیزم.بیا.

بعد هم پارچه ی روی آینه رو برداشت.

یــــا خـــدا…این منم؟نه خداوکیلی این منم؟چقدر عوض شدم. جلوی موهامو برده بود بالا و پشتشو آورده بود پایین و جمع کرده بود.نذاشتم رنگشو عوض کنه چون رنگشو خیلی دوست دارم.یه چیزی بین زیتونی و خرمایی و قهوه ای با رگه های طلایی.جلوی موهام روی پیشونیم هم یه هد بند گیپور زده بود.آرایشمو گفتم ساده انجام بده.با کرم پودر پوستمو صاف کرد،روی چشمام با ریمل و خط چشم و سایه ی مشکی کار کرد،یکم رژ گونه آجری زد با رژلب قرمز.

همینجور به خودم خیره بودم که شادی شنلمو گرفت جلوم و در گوشم گفت:

- خوردی خودتو.واسه آقاتونم بذار.

زدم توی بازوش و گفتم:

- بــــرو بیشعور.

خندید و شنل رو انداخت روی شونم.شنلم از جنس پر و سفید بود.همون موقع زنگ آرایشگاه خورد و بعدش صدای شاگرد ناهید خانوم:

- مهسا جون آقا داماد اومدن.

- باشه مرسی.

رفتم سمت در که در باز شد و ارشیا اومد داخل.وای ننه چه خوشگل شده بود.یکی منو بگیره الان ضعف میکنم.کت و شلوار مشکی،با پیرهن سفید و کروات باریک مشکی،موهاشم خیلی خوش حالت بود.همونجوری که دو طرفش خالی بود و وسطش بلند،بهش مدل داده بود.همچنان به همدیگه خیره بودیم که با صدای سرفه ی فیلم بردار به خودمون اومدیم.ارشیا با لبخند اومد جلو،دسته گل رو که رز های قرمز و سفید بود و دورش با روبان های سفید و قرمز کار شده بود گرفت سمتم.دسته گل رو با لبخند ازش گرفتم،اونم پیشونیمو بوسید و کلاه شنل رو با احتیاط که موهام خراب نشه انداخت رو سرم.همونطور که فیلمبردار میگفت،از در آرایشگاه زدیم بیرون.ماشینش قبلا یه پراید هاشپک نقره ای بود،اما فروختش و یه پژو پارس مشکی خرید و الانم همونو گل کاری کرده بود.خیلی خوشگل شده بود.ارشیا در رو برام باز کرد و وقتی نشستم،پایین لباسم رو گذاشت داخل ماشین و در رو بست و خودشم از اون طرف سوار شد.وقتی ماشین رو روشن کرد و راه افتاد،دستمو گرفت و زیر دست خودش گذاشت روی دنده:

- خیلی خوشگل شدیا.

- تو هم خیلی خوشتیپ شدیا.

لبخندی زد و گفت:

- دوست دارم خانومم.

منم متقابلا لبخند زدم و گفتم:

- منم دوست دارم آقامون.

romangram.com | @romangram_com