#پرستار_دوست_داشتنی_پارت_88


درو بستو گفت:خب تعريف کن ببينم..‏

مونده بودم ک حقيقتو بهش بگم يانه..اينک پويا سالمه..ايدين پليسه.. ‏

به هرحال من بهش اعتماد داشتم..شايد اونا دلشون نخواد..‏

گفتم:بزار تکليفم معلوم شه بعد کامل برات تعريف ميکنم..فعلا همينو بدون ک باپويا بحثم شد..منم ازخونه زدم بيرون..‏

با تعجب گفت:معمولا دعوا ميشه پسر ازخونه ميزنه بيرون..حالا اين هيچي مگ تو نميگفتي پويا ديوونست ونبايدحرفاشو جدي گرفت؟حالا چرا بهت برخورد؟

ناگهان عصبي شدمو باصداي تقريبا بلند گفتم:پويا ديوونه نيست..اين دفعه موضوع فرق داره..‏

کمي نگام کردو گفت:خيلي خب مثل اينک حالت خوش نيست..برو تو اتاق تامن ي چيز بيارم بخوريم..‏

بدون حرف رفتم سمت اتاقش..خب شد حرفمو پاي عصبانيتم گذاشت..وگرنه بايد کلي براش توضيح ميدادم..‏

چمدونه کوچيکمو گوشه اتاق ول کردم و روتخت نشستم..‏

خدايا واقعا موندم ک چيکار کنم..کمکم کن فداتشم...‏

‏******‏

‏-نرگس جان بيا عصرونه..‏

ازتو اتاق دادزدم:کارمو انجام بدم ميام خاله..‏

و رفتم سمت اينه تا موهامو مرتب کنم..‏

از ديروز ک اينجام لاله خيلي ازم پرسيد ک دليل اومدنم چيه ومن هربار بهانه هاي الکي اوردم تاجايي ک گفت:خيلي خب نميخواي نگو،ولي جوري جواب نده فکرکنم ب شعورم توهين شده..‏

و من شرمنده گونشو بوسيدم..‏

پوياهم خيلي زنگ زد..يعني همين ديروز ک ي شماره ناشناس زنگ زد ومن جواب دادم و فهميدم پوياست متوجه شدم ک اقا گوشي هم داره..‏

اسمشو عاقل ديوانه سيو کردم و هرچقدر زنگ زد ديگ جواب ندادم..‏

شونه روميز گزاشتم و قصد رفتن کردم ک گوشيم زنگ خورد دوباره..‏

بافکر اينک پوياست کلافه ب صفحه خيره شدم اما باديدن اسم ايدين تعجب کردم..‏

romangram.com | @romangram_com