#پرستار_دوست_داشتنی_پارت_76


من فقط ميخوام ک باشم تا براي تو فداشم ?)‏

براي قسمت دوم ک اين متن تکرار شد پوياهم لبخوني کرد..‏

بعد تموم شدن اهنگ و رقص جالبمون پويا خم شدو بوسه اي رولبام زد..‏

اينبار من دلم ميخواست بوسش طولاني باشه اما زود جدا شدو ب اتاقش رفت..‏

قلبم تند تند ميزد..‏

نفس عميقي کشيدم..ديگ داشتم ب بوسيدناش عادت ميکردم..‏

حالم بهتر شد وبيخيال حرفاي لاله شدم..‏

اون روز برام عالي بود اما فرداش..‏

‏*****‏

ساعت ?? بود ومن داشتم تواشپزخونه غذا درست ميکردم..‏

صداي زنگ موبايلم باعث شد دست از ابکش کردن برنج بردارم و ب سمت اتاقم رفتم..‏

تماس از لاله بود..اول نخواستم جواب بدم ولي باخودم گفتم شايد چيزي شده باشه..‏

لاله حرف بدي زد ولي درست نيست من مثل بچه ها قهرکنم باهاش..‏

همين ک گفتم الو صداي گريشو شنيدم..‏

با هق هق گفت: نَ..نرگس..‏

بانگراني پرسيدم:لاله..لاله چيشده؟ چرا گريه ميکني؟

‏-با..بابا رضا..بيمارستانه



‏-ياخدا..براي چي؟

‏-سکته کرده..‏

romangram.com | @romangram_com