#ننه_سرما_پارت_98

"لبخند زد و گفت"

-تعریفای هورا از شما بی مورد نبوده!

-هورا جان لطف دارن اون چند روز خیلی بهتون زحمت دادم.

-نمی خوای بپرسی چرا با ازدواج شما دوتا مخالفم؟(چون که مرز اسفرو سافرین داری)

-راستش نه!

-انقدر به خودت اعتماد داری؟

-موضوع این نیست به این دلیله که می خوام بهش جواب رد بدم.

"نگاهم کرد و گفت"

-واقعا!

"سرم رو تکون دادم و همونجور که از جام بلند می شدم گفتم"

--با اجازتون برم چایی بیارم.

-نه نه!من چایی نمی خورم.

-نسکافه؟

-نه!ممنون!ترجیح می دم این لحظات رو با صحبت کردن بگذرونیم نه با خوردن!باشه؟!

"لبخند زدم و نشستم"

-اگه بهش جواب منفی بدی علتش رو ازت می خواد!

-قبلا علتش رو بهش گفتم.گفتم که ازش بزگترم!

-این دلیل نمی تونه پویا رو قانع کنه!

-شما بفرمایین چه دلیلی براش بیارم!

-چرا انقدر زود تسلیم شدی؟(برا اینکه خر و گاگول تشریف داره)

-تسلیم نشدم.من عشق پویا رو می خواستم که دارم.چون خیلی دوستش دارم.می خوام که خوشبخت بشه همین!

-یعنی فکر می کنی با کسی غیر از تو خوشبخت می شه؟



"خندیدم وگفتم"

-مگه شما به همین دلیل اینجا تشریف نیاوردین؟

"یه خرده از لیوانش خورد و همونجور که سرش رو تکون می داد گفت"

-چرا!چرا!

"اروم بهش گفتم"

-من می م کنار!خیالتون راحت باشه!حالا به هر صورت که باشه!

"دوباره نگاهم کردو گفت"

-تو چه جور ادمی هستی؟

-یه ادم مل بقیه!

-نه مثل بقیه نیستی!اصلا ازت انتظار یه همچین برخوردی رو نداشتم!یعنی با چیزی که از هورا شنیدم باید می دونستم!شاید کیش و مات شدم!

"خندیدم و از روی مبل روبه رویی بلند شدم و رو مبل کناریش نشستم و گفتم"

-خودتونو ناراحت نکنین!شما حق دارین!مادرین!من کاملا درکتون می کنم!

-من دخترم رو از دست دام!نمی گم حامد پسر بدیه اما اینطوری دلم نمی خواست بشه!دلم می خواست دخترم پیش خودم باشه!

"بعد یه خنده ی تلخ کرد و گفت"

-پاک مثل یه روستایی شده!

-هورا خوشبخته!

-اینطور فکر می کنی؟

-کاملا!تو اون چند روز خ.شبختی رو دیدم و شناختم!هورا اونجا خیلی خوشبخته!در کنار یه کوچولو ی قشنگ!شوهری که می پرستدش و مردمی که دوستش دارن و بهش فوق العاده احترام می زارن!دیگه یه زن از زندگی چی می خواد؟!من می دیدم که ره صبح با عشق از خواب بلند می شه و هر شب با عشق می خوابه!یه دنیا خوشبختی دور و برش هست!ماد و پدرشم خیلی دوست داره و بهشون افتخار می کنه!اینو بارها بهم گفت!

هورا و حامد تکیه گاه اون ادمان!دختر شما یه تکیه گاهه!

"یه فکری کرد و گفت"

-اسینطورسی تا حالا بهش فکر نکرده بودم.

"بعد نگاهم کرد و گفت"

-شاید باید نگاهم رو عوض کنم!می شه یه نسکافه بهم بدی؟


romangram.com | @romangram_com