#ننه_سرما_پارت_88
رسیدیم به ماشین و سوار شدیم.دلم نمی خواست حرف بزنه!چون می دونستم با چند تا جمله ش تمام اراده م از هم می پاشه!
و خواست که حرف بزنه!"
-پویا!خواهش می کنم هیچی نگو!
"و هیچی نگفت!مثل همیشه.متین و اقا!
و کمی بعد جلوی خونه بودیم و من بایذ پیاده می شدم و جدا و تنها!صدای رعد تو اسمون پیچید!پشت سرم یه برق همه جارو روشن کرد.بعدشم بارون اولش کم بعد زیاد!"
-نرو خیس می شی!
-بارون تهران ادمو خیس نمی کنه!
-صبر مکن تا بند بیاد بعد برو!
-نه باید برم!
"نگاهم کرد و با یه معصومیت بچگانه گفت"
-نرو مونا!
-نمی تونم پویا!باید برم توام باید بری!
"در ماشن رو باز کردم و پیاده شدم و بهش گفتم"
-بهت تلفن می زنم!
"موبایلش رو از تو جیبش در اورد و خاموش کرد و کفت"
-دیگه روشنش نمی کنم!اگه می تونی به چشمام نگاه کن و بگو!
"نگاهش کردم نتونستم بگم!
خسته در ماشین رو بستم و رفتم طرف خونه.بارونم اروم اروم می اومد!و من حالم از خودم بهم می خورد که چرا باید دور اندیش باشم و بخوام مثلا فردا رو ببینم!
بدون اینکه به پشت سم نگاه کنم در ساختمون رو باز کردم و رفتم تو رفتم بالا.
جلو در اپارتمان که رسیدم مثل سگ پشیمون بودم!
رفتم تو خونه.از سگم پشیمونتر بودم!
لباسامو عوض کردم.یه احساس گرسنگی شدیدی می کردم!
رفتم سر یخچال .یه تیکه نون در اوردم و خوردم با یه لیوان اب!حتما رفته بود.
شماره موبایلش رو گرفتم خاموش بود.
بی اختیار کشیده شدم طرف پنجره!
سر راه چراغ سالن رو خاموش کردم که دیده نشم!
اروم گوشه ی پرده رو زذم کنار.
هموز ماشینش اونجا بود!
خواستم برم بخوابم اما چرا؟!
وقتی ائجا تو ماشین نشسته.چرا باید مکن برم بخوابم؟!
یه صندلی کشیدم و اوردم دم پنجره و روش نشیتم.
چقدر می تونست اونجا بمونه؟!
یه ساعت؟!دوساعت؟!
دیوونه می شد!
نمی تونست تحمل کنه!
یه ربع گذشت!کلافه شدم!تازه م داشتم اونو نگاه می کردم اما اون نه!این یعنی امتیاز من بیشتره!
کلافه شدم!
اون چه حالی داشت!
بارونم که قطع نمی شد که بتونم درست تو ماشن رو ببینم!
یه ربع دیگه م گذشت!شاید خوابش برده بود!
یه مرتبه در ماشین باز شد و اومد پایین.
یه نگاه به پنجره کرد!اروم طوری که دیده نشه همون یه ذره گوشه ی پرده رو برگدوندم سر جاش!
5دقیقه صبرکردم دوباره یه کوچولو پرده رو از جاش تکون دادم.همونجا بغل ماشین زیر بارون ایستاده بود!
لجباز!
از بارون بدم اومد!بارون تهران همیشه که خیلی زور می زد.یه ربع بیشتر نبود اما حالا ول نمی کرد!
یه ربع دیگه گذشت!
romangram.com | @romangram_com