#موژان_من_پارت_9
- بيا و خوبي كن به خانوم ! هيچي خيلي خونسرد اومد تو باغ و بعد مامانت و سيما خانوم گفتن پس مُوژان كوش ؟ اونم با لحن خيلي خونسرد و بي تفاوت گفت رفتم آرايشگاه دنبالش آرايشگر گفت خودش آژانس گرفته و رفته . منم دنبالش گشتم خبري نبود ازش ديگه نا اميد شدم اومدم باغ . ميدوني چيه مُوژان غلط نكنم دستت و خونده بود كه تهش ميشي عروس فراري .
- كوفت من خودمم تا دقيقه ي آخر نميدونستم اون وقت اون از كجا فهميده ؟
- بابا آخه خيلي خونسرد بود . راستي ديروز خونتونم اومده بوده نه ؟
- آره هر چي زنگ زد من در و باز نكردم .
- نميدوني تو كت و شلوار چه تيكه اي شده بود . خاك بر سرت .
- مرض سوگند ميميري يا خودم بكشمت ؟
- اووووووووو . حالا چرا عصباني ميشي ؟
- مثلا شوهرمه ها !
- اِ ؟ تورو خدا ؟ تو كه ميخواي همه چي رو تموم كني . قربون دستت اين و بذار واسه ما .
- سوگند برو ديگه حوصلت و ندارم .
- باز جوش آورد . ميخواي بيام پيشت ؟
- كه بيشتر مخم و بخوري ؟ نه لازم نكرده . اگه خبري از احسان شد بهم بگو . خداحافظ
romangram.com | @romangram_com