#خیانتکار_عاشق_پارت_96

_بیا برو که می زنم شتکت می کنم

بدون توجه به حرفش ماچش کردم که جیغ زدو گفت:

_اگه انقدر دوستم داری اون خیار گوجه ها رو با کلم ها سالاد کن!

پوفی کشیدم و نشستم رومیز ناهارخوری

_تو هم هی از دل رحمی من سوء استفاده کن!

مرده شور کدبانو بودنم و ببرن...

گوشیم زنگ خورد، گوجه ها رو ول کردم سریع برش داشتم

_جانم رامتین!

چشمکی به اسما زدم.

رادار هاش فعال شد و اومد کنارم واسه گوش دادن

_خوبی رائیکام؟

_قربونت تو خوبی؟

_فدات نفسم کجایی؟

_اومدم خونه دوستم

_سرت گیج نمیره مشکلی نداری؟

ناخواسته لبخند گوشه ی لبم اومد

_نه بابا اون روز هم چیزیم نبود فقط ازحال رفتم فردا میام شرکت

_فردا که تعطیله!

نیشم و باز کردم و گفتم:

_می دونم از اونجا میریم بیرون...

مکث کردم و بعد ادامه دادم

_دوتایی؛ هر جا تو بگی!

بعد هم عمدا گفتم:

_مگه دوهفته نمیری ترکیه؟ می دونی چند وقت از هم دوریم؟

این رو گفتم تا ببینم هنوز هم می خواد من رو با خودش ببره یا نه!


romangram.com | @romangram_com