#قرار_ما_انتقام_بود_نه_عشق__پارت_2


راحت شی که دیدم دستی داداش طاها دور گردنش حلقه شد و گفت

طاها: ای گیس بریده اینقدر مامان منو اذیت نکن میام چپو راستت میکنماااااا . که دیدم مامی گفت

مامان: ای فدای پسر خوشگل خودم بشم مگه اینکه تو قدرمو بدونی که چشمم به ساعت افتاد گفتم

طناز:ای خاک تو سرت طاها بدو بریم دیرم شد اونم سریع اومد تا منو برسونه .نشستیم تو ماشین داداشم ضبط روشن کرد

که کلا بادم خالی شد این چی بود گوش میکرد ؟ چند تا شو عوض کردم رسیدم به اهنگ سالگرد علی بابا من عاشق

اهنگ های علی بابا بودم که دیدم صدای اعتراض داداش بلند شد چیزی نگفتم شیشه ماشین دادم پایین که یه ماشین که توش

پر پسر بود گفت : سلام خوشگله از این چیزا گوش نده برات خوب نیست جوجو و بعد خودشو دوستاش خندیدن اه چندش

برگشتم جوابشو بدم که داداش با عصبانیت گفت

طاها : میزنی به چاک یا نه بعدم شیش رو دا بالا و اهنگ کلا خاموش کرد اصولا داداش من خیلی ؼیرتیه اومدم بگم چرا

خاموش کردی که گفت

طاها: چیزی نمیخوام بشنوم بعدم تو سکوت رانندگی کرد منم به بیرون زل زدم ای وای یادم رفت خودمو معرفی کنم

طناز مستوفی هستم فوق دیپلم هنر هستم عاشق هنرم 12 سالمه ولی چون تو ابتدایی و راهنمایی جهشی خوندم حالا فوق

دیپلم تو این سن گرفتم نمیگم خوشگلم نه ولی عاشق رنگ چشمامم ابی و گاهی به سرمه ای میزنه اصلا به پدرم شباهتی


romangram.com | @romangram_com