#قرار_ما_انتقام_بود_نه_عشق__پارت_175

طناز: تاق خومون به کک اراد بلند شدم رفتم اتاق خودمون همین که رسیدیم اراد مجبورم دراز بکشم که در زدن

اراد:بیا تو اکرم خانوم اکرم خانوم اومد تو و کاسه کاچی گذاشت اونجا رفت اراد کاسه رو برداشت و قاشق گذاشت تو

قاشق برداشت و به طرؾ من گرفت

طناز:خودم میخورم اراد

اراد:مگه من گفتم نمیتونی ؟دوست دارم خودم بهت بدم باز کن ببینم دهنتو؟اراد همه کاچی داد خوردم بعد از اون رفتم یه

دوش گرفتم که حالم کاملا سرجاش اومد ارام هنوز نیومده بود رفتم پایین وقتی اراد منو دید عصبی شد

اراد:مگه نگفتم نیا پایین؟چرا حرؾ گوش نمیدی؟

طناز:خوبم اراد حوصله ام سر رفت بالا

اراد:من که از دست تو برنمیام از این به بعد باید با ارامبخش بخوابونمت حندید که گفت

اراد:درد نداری که؟

طناز:نه چقدر میپرسی خوبم اراد رفت بالا اکرم خانوم چایی اورد و اومد اروم تو گوشم گفت

اکرم:مبارک باشه خانوم خوشبخت شیندیگه داشتم از خجالت اب میشدم اکرم خانوم رفت و اراد اومد پایین وقتی مو دید

گفت

اراد:چرا سرخ شدی تو طناز؟

romangram.com | @romangram_com