#عشق_تلخ_پارت_35

ـ میرم خونه ی مردم...کلفتی...هرکاری که باشه...تو خیابون میگردم تا یه کاری پیدا شه...

حیف این زیبایی نبود که بره کلفتی و گردگیریِ خونه ی مردم.زیر لب گفتم:آخه مگه چند سالته؟

ـ فقر این چیزارو نمیشناسه.الان دوهفته است که کار نیست..کلفت نمیخوان..حتی یه لیوان آبم بزور اینجا پیدا میکنم...کسی کمکم نمیکنه..چند هفته پیش...

منتظر نگاهش کردم. ادامه داد:چند هفته پیش.شب خواب بودم که با صدای در بیدار شدموچشمامو که باز کردم چهارتا پسر بالا سرم بودن..

دیگه به تمام معنی کب کردم...خدایا اینجا چه خبره؟


romangram.com | @romangram_com