#از_خیانت_تا_عشق_-_جلد_اول
#از_خیانت_تا_عشق_-_جلد_اول_پارت_1
مقدمه
از همه گذشتم به خاطر تو ، چشمهايم را بر روي همه بستم به عشق
چشمهاي تو
ديگر قلبم را به کسي ندادم به هواي داشتن يکي مثل تو
گفتم حالا که عهدي بستم و عهدي با من بستي ، وفادار بمانم و عشقم را
به تو ثابت کنم
گفتم حالا که دوستت دارم و تو نيز گفته اي که مرا دوست داري تا نفس دارم
با تو بمانم
روزها گذشت… روز و شبم با عشق و محبت هاي پوچت گذشت
من ميگفتم از روياهايم ، تو ميخنديدي به آرزوهايم!
درد دلهاي بي جواب ، چند شب است نيامده به چشمهايم خواب ، عشق
اينگونه جواب مرا داد ، تو به من پشت کردي و همان دلخوشي هاي پوچت،
زندگي ام را بر باد داد!
روزي آمد که ديدم دستت درون دستهاي کسي ديگر است ، قلبت مال من
نيست و در کمين بيچاره اي ديگر است ، قلبت شلوغ شده و زندگي ات تباه
، نميدانم چرا تو آمدي و مرا شکستي ، من که نکرده بودم گناه!
تو لايقم نبودي ، حالا ديگر بي ارزشتر از آني که حتي لحظه اي به تو فکر
کنم ، برو که نميخواهم فکرم را حتي با خيال بي خيالي تو خراب کنم!
اين را نوشتم نه به خاطر اينکه به يادت هستم ، خواستم بگويم که بدون تو
اينک خوشبخترين عالم هستم
خواستم بگويم که قلبم مال يکي است که حتي يک تارموي او را هم با يکي
مثل تو عوض نميکنم، تمام دنيا را به من بدهند او را ترک نميکنم، او جايش تا
ابد در قلب من است ، هيچگاه به عشقش شک نميکنم ….
يک روز ميرسد قلبت را ميشکنند ، تنها ميماني ، پشيمان ميشوي ، در به
در کوچه و خيابان ميشوي و در حسرت روزهاي با من بودن ميميري….
نويسنده مقدمه:مهدي لقماني
يه بو*سه کوتاه به لباش زدم و خنده امو خوردم ...با اخم نگاهم مي کرد
توي بغلم جابه جاش کردم و موهاش رو بهم ريختم...
-چته عزيزدل؟
و با لخند بهش خيره شدم
سرش رو به سينه ام فشار داد
-سمير چکار کنيم؟
اينجور مستاصل بودنش باعث خنده ام مي شد...
اما سعي کردم خنده ام لو نره...دستي به روي شکم تخت و برهنه اش
کشيدم ...صدامو جدي کردم
-هيچي نگهش ميداريم
جيغي کشيد و از بغلم بیرون اومد و کنارم نشست
با اينکه تحمل اخماش رو نداشتم اما سعي کردم اهميتي به اخم نشسته روي صورتش ندم
بعد از چند ثانيه رنگ نگاهش عوض شد ...لبخند مشکوک و شيطوني زد و با انگشتاش
romangram.com | @romangraam