#انتخاب_دوم_پارت_144
ساعت تقريبا 3:30 بود که حاضر شدم برم
داشتم درو ميبستم که وحيد جلوم ظاهر شد
همچين نگام کرد که گفتم:ميرم مطب...وقت دکتر دارم
وحيد-صبرکن ميبرمت
-خودم ميرم لازم نيس که...
با اخم گفت:ميام،از اونجام ميرم شرکت
توحسابي دلم فوشش دادم.انگار بهش الهام ميشد پاي نسيم درميونه...
توماشين که نشستيم فقط تو دلم آه ميکشيدم.نسيم واقعاچي داشت؟کاش ميدونستم
صداي ضبطوزيادکردم که مثلا فکرمو منحرف کنم
ملاني:
چرا مننننن؟...چراباعشقت اين کاروکردي؟
توبازم که بي حالو سردي...
توبگووووووو،تقصيرمن... چي بوده هان؟
توميخواستي بري،فهميدم از بهونه هات...
چرامنننن؟...
مگه چيکارکردم که دلت شکست؟
اون چيکار کرد که، به دلت نشست؟
بگوبه من،همه کارات،قول و قرارات بازي بوده پس!
romangram.com | @romangram_com