#اغوا_شده_پارت_3
کاموس از فرصت استفاده کرد ، کلت و روی شقیقه پسر بچه نگه داشت
کاموس: بهتره هر کاری میگم بکنی و گرنه پسرت میمیره
یگانه: خواهش میکنم.............التماست میکنم به پسرم کاری نداشته باش..........باشه هر کاری بگی انجام میدم، فقط بذار بره
کاموس: اول جعبه کمک ها رو بیار باید زخمم رو تمییز کنی
سپهر: مامان ،این دزده؟
یگانه: نه پسرم ،ایشون به کمک نیاز دارن
سپهر: ولی دستش اسلحه ست
یگانه نگاه عمیقی به کاموس انداخت که معنیش برای کاموس انقدر درد آور بود که کلت رو پایین آورد
کاموس: دقیقا میتونم بدونم اینجا کجاست؟
یگانه: شهر لار
کاموس: دقیق نمیدونم کجاست!
یگانه : جنوب استان فارس.........چطور سر از اینجا در آوردی؟!
کاموس: قصه اش طولانیه و مهم نیست
یگانه: ولی تو الان اومدی تو خونه من......جون من و بچم رو به خطر انداختی!
کاموس: برام جالبه ....تا حالا هیچ زنی رو ندیدم بتونه انقدر سریع با یه مرد صمیمی برخورد کنه
romangram.com | @romangram_com