#دزد_قلبم_پارت_94

که صدای زنگ در اومد

ارغوان:

با صدای زنگ از اتاقم اومدم بیرون که دیدم هومن با سرعت به طرف در دوید

وا این امروز یه چیزیش شده

شکوفه هم همینطور

از صبح رفته بیرون و هنوزم برنگشته از پله ها رفتم پایین که در سالن باز شد و یه دختر و پسر وارد عمارت شدن

با تعجب داشتم نگاشون میکردم و اونا هم بدتر از من

هومن پرید وسط نگاهمون و گفت:شروین و شیدا دخترعمه و پسرعمم

و رو به اونا هم گفت:ارغوان

منتظر بقیه ی حرفش شدم که سکوت کرد نگاش کردم و خواستم بگم خدمتکارشونم که دختره پرید سمتم و یکم تف مالیم کرد و گفت:سلاممم من شیدام خوشبختم ارغوان جون

سری تکون دادم و از بهت خارج شدم و باهاش دست دادم که یهو شروين هم پرید سمتم از ترس اینکه اونم بوسم کنه جیغ زدم و رفتم عقب

که دیدم هومن و شروین دارن میخندن شیدا با اخم نگاهی به شروین کرد و رو به من گفت:ببخشید گلم یکم دیوونس

romangram.com | @romangram_com