#دزد_قلبم_پارت_110

امروز هفتم بود

باورم نميشه اصلا یادم نبود

به شکوفه نگاه کردم که با لبخند بهم نگاه میکرد

تمام این سالها واسم تولد گرفته بود

هيچوقت یادش نمیرفت تولدمو

اشک تو چشام حلقه زده بود

رفتم سمت شکوفه و توی یه حرکت خودمو انداختم تو بغلش

محکم همدیگه رو فشار میدادیم

شاید نزدیک ده دقیقه تو همون حالت موندیم

و همه هم ساکت به ما نگاه میکردن

بعد ده دقیقه شیدا با شیطنت گفت:بسه دیگه خوبه همجنسید وگرنه شاهد مسائل +18 بودیم

با خنده از هم جدا شدیم

romangram.com | @romangram_com