#دختر_مغرور
#دختر_مغرور_پارت_96




به آرایشگر گفتم زیاد آرایشم غلیظ نباشه

اونم باشه ای گفت و کارش و شروع کرد...تقریبا سه ساعتی زیر دست آرایشگره بودم....

لباس عروس مو پوشیدم... جلوی آینه وایستادم... تا خودمو دیدم ماتم برد این واقعا منم... آرام

هم از یه اتاق دیگه اومد بیرون اونم تا منو دید ماتش برد... و گفت:النا واقعا تویی

خندیدم و گفتم: پ ن پ روحمه

آرام:دختر خیلی خوشگل شدی

تازه چشمم به لباس و آرایش آرام افتاد..اونم خوشگل شده بود...

یه ماکسی آبی پررنگ پوشیده بود

_تو هم خیلی خوشگل شدی

لبخندی زد و گفت: مرسی

یکی از آرایشگر ها داد زد: آقا داماد اومد





شنلمو پوشیدم... منتظر شدم آریا بیاد تو.. آریا اومد تو و اونم مثل آرام با دیدنم تعجب کرد و

گفت: النا این تویی

آرام گفت: به قول خوده النا پ ن پ روحشه

آریا چشم غره ای به آرام رفت و گفت: نخود هر آش

آرام با اعتراض گفت :عه داداش

آریا بدون توجه به آرام به طرفم اومدو جلوم زانو زد و دسته گلو به طرفم گرفت

romangram.com | @romangraam