#چشم_آهوی_من
#چشم_آهوی_من_پارت_44


-من باتوجایی نمیام.

-چه تصمیم درستی گرفتی..

-من مثل توهیچ وقت آثارکارموپاک نمی کنم..

-به شوهرتم می خوای همینوبگی؟

-دیگه اون چیزاش به تومربوط نیست..

-اتفاقابدمم نمیادردپاهای من همه جابمونه،یه فکریم به حاله کبودیای بدنت بکن من یه جوری کبودنمی کنم که ازروبدنت پاک بشه!درضمن دوست ندارم تو... .های بعدی چشم به اینابخوره...

ازاتاق که بیرون رفت لباساموپوشیدم ورفتم بیرون،روی کاناپه درازکشیده بودوماهواره فیلم اکشن نگاه می کرد بسته ی پیتزاروازتویخچال درآوردم ودقیقانشستم روی کاناپه ی مقابلش ومشغول خوردن شدم ازقصدکنترل وبرداشتم وزدم روفیلم ترکی مورده علاقم،یکم که گذشت کامل به سمت من چرخیدوباپوزخندگفت-توهم اینجوری دوست داری؟یه پسره مجنون ورمانتیک باکلی موقعیتای عاشقانه!نه البته تووحشی وگستاخ دوست داری یکی مثل من!

-ازکجافهمیدی عشقم؟

-نمی خوای به درمانت ادامه بدی؟من هنوزخوب نشدم..

-توهیچ وقت به هیچکس قبل از... ..هشدارنمیدی چون هیچکدوم ازاونایی که باهاشون ... .داشتی برات مهم نبودن،توبه هیچکس دوبارفرصت نمیدی چون زندگی هیچکس برات مهم نبوده،توواسه هیچ دختری کیک تولدنخریدی؟حتی هیچ وقت سعی نکردی پاک بودن دختری روبهش برگردونی..میبینی دارینوش؟توبدون اراده ی من شروع به درمان کردی وهمش هم بابت حضوره پررنگ من بوده یاشایدهم بابام که به گردنش حق داری..پیتزانمی خوری؟

-پیتزانه ولی علاقه ی زیادی به خوردن تودارم درست مثل یه شیره گرسنه..

-نوش جونت!

romangram.com | @romangraam