#ارباب_دو_چهره_من_پارت_54
رفتم تو اشپزخونه که احساس کردم تو ب*غ*ل یکسم اول فک کردم رادوین بعد با پیچیدن صورتم تعجب کردم یعنی مهیار چرا اینکارو میکنه گفتم:مهیار چکار میکنی،؟_اینقدر منتظرم بودی ولی هنوز نشناختیم،منم ارباب دوچهرت.داشتم از تعجب میمردم یعنی الان عشقم تموم زندگیم کنارمه پریدم ب*غ*لش گفتم:چرا اینقدر دیر اومدی نامرد 4سال منتظرتم عاشقتم مسیح .از ب*غ*لش اومدم پایین جلوم زانو زد یه جبعه کوچیک از جیبش در اورد و گفت:انا معتمد این ارباب دوچهرت رو به عنوان شوهرت میپذیری؟. تا خواستم بگم بله همه اومدن تو اشپزخونه و الین با اون لهجه خوشگلش گفت:عروس ما زیر لفظی میخواد اقا داماد همه خندیدن مسیح هم یه گردبند از جیبش در اورد و اومد پشت سرم بست برام نگاش کردم رو گردبند خیلی ریز حک شده بود انا و ارباب دو چهره.عاشق گردبندش شدم.رو به الین گفت:اینم زیر لفظی حالا اجازه میدین؟_بله حتما بفرمایید دوباره زانو بزنید بفرمایید اینارو با لحنی بامزه و خوشگل میگفت.مسیح جلوم زانو زد دو گفت منو میپذیری بعد 4سال دوری انا؟.منم هول هولکی گفتم ارههههههه و پریدم ب*غ*لش.
ارشا:عمه جون دشته اینقدل هولین،انگال اولین خاستگالتونه. حسابی سرخ شدم که ارشینا زد تو سر ارشا و گفت:ارشی مگه ممنی نگفت تو کال بزرگ ترا دخالت نکنیم. ارشا:ب یو چه پولو. همه خندیدم مسیح منو توی اغوشش گرفت و لبخندش ارامش بخش زندگیم بود.
دو هفته بعد
مسیح
_انااا انااا دختر زود بیا بریم،باید تا شب خریدامونو بکنیماا،مثلا فردا شب عروسی هستااااا زود باش. انا:اومدم مسیح اینقدر غر نزن.
گرفتمش محکم تو ب*غ*لم و گفتم:حالیت میکنم غر غرو کیه. _مسیححح. _جونممم. باهم رفتیم پایین خوشحال بودم خیلی عشقم انام کنارم بود،سواار للامبورگینی مشکیم شدیم و به طرف پاساژ رفتیم توی راه اهنگ هی فلانی از حمید امینی رو گذاشتیم
هی فلانی تو هنو مال منی
هنو به یاد قدیم می کشم سیگارو سی بار
تو با همه بدیات مال منی
romangram.com | @romangram_com