#آجی_های_دوقلو_شر_و_شیطون_پارت_5


بعد دس منو گرفت باهم جیم زدیم فرصت حرف زدن ب ببره ندادیم

جلوی ساختمان وایستادیم وترکیدیم از خنده



پارت نهم❤️😍😍

الهام

خخخخخ حال ببره رو گرفتم اوووخ ژوووون..

الهه دستشا اورد بالا گفت بزن لایک و..

خلاصه بعد کلی شیطنت راهی خونه شدیم ..خونه ما خوبه بزرگه (تعریف نمیکنم ازش از فضولی بمیرید)😝😝

کلید انداختم وارد حیاط شدم راه ک وسط حیاط با سنگ ریزه تزیین شده بود گرفتم همینجوری داشتم میرفتم ک یدفعه خوردم ب ی جایی

الهام:اهی خدا دماغم له شد..وهیی خدا نفله شدم ..

پدرام(بابا):دختر هزاربار بهت گفتم جلوی پاتا نگاه کن ..راه برو سرب هوا

الهام :بابایی زدی دماغما نفله ادای ‌گریه دراوردم وگفتم من ب مامانم میگم

الهه:سلام بابایی جووونم

بابا:سلام دختربابا خوبی عشق بابا

الهام :بابا خیلی نامردی پس من چی

بابا:تواتیش پاره منی..جیگرگوشمی

الانم بریم بالا بدووو



پارت دهم❤️😍

الهه 🌿

romangram.com | @romangram_com