#یه_نفس_هوای_تو_پارت_109

با سپهر مشغول صحبت بودیم که نسیم اومد سمتم دستم رو گرفت و کشید.

نسیم:

- پاشو بیا یه کم با هم برقصیم.

- عزیزم می دونی که نمی رقصم.

نسیم:

- تولدمه باید برقصی.

به شوخی گفتم:

- آخه می ترسم برقصم مجبور شید آمبولانس خبر کنید.

نسیم:

- آمبولانس واسه چی؟

- خُب نرقصیده واسم غش و ضعف می کنند برقصم حتماً لازم می شه دیگه.

- مطمئنید؟

صدای رادین بود با سرعت سرم رو چرخوندم سمتش صندلی کناری سپهر نشسته بود. چه طور متوجه حضورش نشده بودم... خیلی ناز شده بود یه کت اسپرت سفید با تیشرت جذب مشکی که عضلات سینه اش رو به خوبی نشون می داد و جین مشکی پوشیده بود. صورتشم رو سه تیغ کرده بود عجیب تو دل برو شده بود. خوب شد نسیم دستم رو دوباره کشید و همین باعث شد نگام رو از رادین بگیرم.

romangram.com | @romangram_com