#یادگاری_سرخ_پارت_99
کجا قراره بریم؟
نگاهی سمتم کرد و گفت:جای بدی نمیریم.
حرف زدنش هم ادم رو مشکوک میکرد.صدای موزیکی خارجی رو شنیدم که به سمتش نگاه کردم.لبخندی زد و گفت:
مشکلی داری با موزیک؟
لحظه ای مکث کردم گفتم:نه...نه اصلا.فقط.
-فقط چی؟
-لبخندی زدم و رو به سمتش گفتم:زبون مادریمون رو هنوز بلد نیستیم چه برسه به خارجی.
در همین حین شلیک خندش بلند شد و رو بهم گفت: چه بامزه!پس با نوعش مشکل داری!
دستش رو سمت پخش ماشین برد وبا چند تا جابه جایی صدای چاوشی تو ماشین پیچید.اهنگ تو ناز میکنی چاوشی رو دوس داشتم.مشتاق شنیدنش شدم و دیگه چیزی نگفتم.وقتی متوجه اشتیاقم شد دستش رو عقب کشید و مانع پخش این اهنگ نشد.
دیگه صحبتی نشد تا اینکه در چشمم به بامبو هایی افتاد که دسته یه گل فروش ب*غ*ل خیابون در حال فروختنشون بود.مدتی بود که میخاستم بخرم چندتاشو ولی یادم میرفت.یا هیجان گفتم:
بامبوووووو.نگه دار.نگه دار همینجا.
روی ترمز زد و با نگاه خیره ای گفت:چه خبرته تو؟
مشتاقانه گفتم:میخوام برم یه چند تا بامبو بگیرم از این دستفروشه.
دستم رو سمت دستگیره بردم که گفت:نمیخواد بشین من میگیرم برات.
بدون معطلی در ماشین رو باز کردم و گفتم:نه خودمم میام.
دیگه منتظر جوابش نشدم و پیاده شدم.سمت گلفروش رفتم که صدای پوریا رو شنیدم.
-شیوا وایسا اومدم.به سمتش برگشتم و منتظرش موندم.در حالی که بهم نزدیک میشد اخمی کرد و گفت:
romangram.com | @romangram_com