#یاهیشکی_یاتو_پارت_68
گیسو- نه.
آرشام- اصلا به من ربطی نداره. اگه برات ارزش داشتم یه ذره حرف گوش میکردی.
آرشام بلند شد و بدونه خداحافظی از اتاق بیرون رفت و گیسو رو با گریه تنها گذاشت.
پرهام
باصدای گوشیم بیدار شدم.. پدرام بود. به ساعتم نگاه کردم نه و نیم بود و من یه کلاس رو از دست داده بودم.
پرهام- بله؟؟
پدرام- سلام کجایی؟؟
پرهام- خونه
پدرام- خوابیدی؟ امروز کلاس داشتیما
پرهام- میدونم. خواب موندم الان تو بیدارم کردی
پدرام. پس پاشو آماده شو بیا نیم ساعت تا کلاسه بعدی مونده.
پرهام- اومدم
گوشی رو قطع کردم و از روی تخت بلند شدم. تا نزدیکای صبح بیدار بودم و حسابی هم کسل بودم. آبی به دستو صورتم زدم و موهامو شونه کردم.و شلوار لی آبیمو با تی شرت سفیدم پوشیدم وکت اسپرت سرمه ایمو هم پوشیدم و راه افتادم. مهری جون به اصرار یه لقمه نون و پنیر و گردو دستم داد و منم با عجله حرکت کردم. یه ربع بعدش توی دانشگاه بودم و به سمته کلاس رفتم واردش شدم. رفتم کنار پدرام نشستم ولی گیسو توی کلاس نبود
romangram.com | @romangram_com