#یاهیشکی_یاتو_پارت_134


************

اینقدر خوشحال بودم که تو پوسته خودم نمی گنجیدم.. منو بردیا توافقی از هم جدا شدیم وخودمو برای برگشت به ایران آماده کردم.

توی فرودگاه دنباله آرشام میگشتم که ازدور دیدمش و به سمتش دویدم و پریدم بغلش. اشکام سرازیر شدن

آرشام- گیسو این تویی؟ چقدر لاغر شدی!! چقدر شکسته شدی

گیسو- افسردگی رو هم بهش اضافه کن

آرشام- چیکار کردی با خودت دختر؟؟؟؟

گیسو- بگو باهام چیکار کردن حالا ولش کن بیا بریم. چقدر دلم برات تنگ شده بود.

سوار ماشین شدیم و توی راه...

گیسو- اگه پرهام بفهمه من برگشتم فکر میکنی چیکار کنه؟؟؟؟

آرشام- قراره چیکار کنه؟؟ هیچی...

گیسو- اون منتظرمه من بهش قول داده بودم که برمیگردم.

آرشام- گیسو یه چیزایی هست که تونمیدونی

گیسو- چی؟ چی رونمیدونم؟؟؟

آرشام- پرهام با دختر خالش نامزد شده

romangram.com | @romangram_com