#ویلای_نفرین_شده_پارت_100

ناشناس=عزيزم نشناختي؟

نيلوفر با حرص نوشت=گفتم شما؟؟؟

ناشناس=حرص نخور اشنام

نيلوفر=مگه مرضي اخه اسمتو بگو

بلافاصله همون شماره به گوشيش زنگ زد نيلوفر دكمه اتصال رو زد و بدون اينكه به ان شخص اجازه حرف زدن بدهد گفت=

-ها چيه چي ميخواي ؟چرا مزاحم ميشي؟مريضي؟چي از جونم ميخواي؟دستت از سرم بردار بابا

ناشناس خنديد و گفت=سلام عرض شد

نيلوفر با شنيدن صداش از كوره در رفت همون پسري بود كه قبلا مزاحمش شده بود

نيلوفر=سلام وكوفت.سلاموزهرمارسلاموحناق بيست چهار ساعته

و با اخم ادامه داد=اگر دوباره مزاحم بشي بد ميبيني

وتماس رو قطع كرد

چشماش به نگاه به خون نشسته اميد افتاد اميد با اخم گفت=كي بود؟

نيلوفر بي خيال گفت=به خودم مربوط ميشه

اميد مچ دست نيلوفر و محكم گرفت پيچوند و گفت=به منم مربوط ميشه فهميدي؟

نيلوفر از درد داشت اشكش در مي اومد گفت=اي دستم اي اي ول كن

اميد=اول بگو كي بود

romangram.com | @romangram_com