#وسوسه_پارت_26


خانوم جون - اينو ببر براي اقات …..انقدر م حرف نزن.

***

خم شدم و سيني چايي رو جلوي اقا جون گرفتم ….

هميشه اخمو …كم حرف …..جرات حرف زدن باهاشو هيچ وقت نداشتم ….چيزي نگفت استكان چايي رو برداشت

راست شدم كه برگردم اشپزخونه

هدي

قلبم امد تو دهنم نكن كسي چيزي بهش گفته باشه…..

خودت كه فهميدي اخر هفته ميان براي خواستگاري ..از اين به بعد بهتره مثل خانوما رفتا ركني

مي خواستم جيغ بزنم ……اما قدرتشو نداشتم …..

مسعود پسر خوبيه

-اوه اسمش مسعوده

توا م سعي كن دختر خوبي باشي ……

هستم كيه كه باور كنه


romangram.com | @romangram_com