#ورطه_پارت_33
-چرا؟ باید مال باشی تا بتونی وبال باشی؟ وبال اینو اون؟
_چی میخوای بگی زرین؟ چرا اینقد کنایه میزنی؟!
_حرفم نمیشه باهات زد؟ کنایه نیس الیاس....واقعیته...
_اگه حمیدرضا یه قدم فکر اعتیاد به ذهنش برسه به جنازه خواهرمم نمیرسه...سه سوت طلاقشو میگیرم...
_مگه دست تواِ؟ طلاق به این راحتیاس؟
_حالا وقتی طلاقشو گرفتم میفهمی که چقد راحت و آسونه!
_چرا طلاق بگیره؟مگه تو خانواده ما میشه؟!
_چرا نشه؟
صدامو میبرم بالا...
_برای اینکه نمیشه...نشدنیه...که اگه میشد من الان اینجا نبودم الیاس...
سیگار میفته رو پاش...فوری براش میداره و دوباره میذاره پشت لبش:
_حرفو کشوندی به همونجا که دلت میخواد آره؟ تو خودتو با الناز مقایسه میکنی؟ احمق جون تو یه زنی...یه مادری...
ته سیگارو میندازه تو استکان چاییش...صدای جیزش، آزارم میده؛
_والبته یه معتاد...
حرفشو کامل کرد..
صدای سیگار آزارم نمیده، بوی دود اذیتم نمیکنه، حرف الیاس هم ازارم داده هم عین همون سیگار جیز جیگرمو درمیاره، میسوزونه!...
_بخواب زرین...بخواب که به نفع هردومونه...
حرفی که رو دلش بودو به دل من محول کرد، حالا اون دلِ آسوده داره و من، دلِ آلوده...اون دلِ باز و من دلِ گرفته...هوا نگرفته،
نفس عمیق میکشم...هوا خوبه...دلبازه...بوی سیگار، خش میندازه رو زخمم...جیزشو در میاره...
×××××××××××××××××××××
سلام شب بخیر...گردنم درده...اینقد ک از صبح سر طراحیم سرم پایین بود
معصومه ک بود....پست تقدیمش شد
رمان زیبایی داره...کمترین تشکر ازش خوندن رمانشه
رمان جایی نرو | معصومه آبی کاربر انجمن
ویرایش توسط ارغوان1367 : ۹ بهمن ۱۳۹۲ در ساعت ۱۰:۲۷ بعد از ظهر
ارغوان1367 آنلاین نیست. گزارش پست خلاف تشکرها
تشکر شده توسط :
*Aida Banoo*, *توهم سبز**, arina17, arshin.R, f.barani, feloor, GOLE...KAGHAZI, hanila, hasti_71, katoore, mahsaok, makhmal_66, mzm1368, nacm7114, parisun64, parto taban, sunthin, tgilani2012, ziza, آواشیوا, اسماء کرمی پور, الناز محمدی, الهه50, باران ستاک, تنهای با او, دریا دلنواز, صدیقه 1368, عمه حمی, فتانه.پ, قدسی, معصومه آبی, 。 sIrVαT 。
قدیمی ۹ بهمن ۱۳۹۲, ۰۵:۲۰ بعد از ظهر #24 (لینک مستقیم) - افزودن پست به علاقه مندی ها
ارغوان1367
کاربر حرفه ای
romangram.com | @romangram_com