#وانیا_ملکه_خواب_ها_(جلد_دوم)_پارت_91
-چه معني اي؟
-به معني ببند دهنو تا نبستم
خنديدم و مسخره اي نثارش کردم…
نسيم خنکي موهامو تو هوا پخش کرد
ويدا-اِ چه رويايي موهات پخش شد…
لبخندي به ويدا زدم و نفس عميقي کشيدم که به خوبي بوي عطر هميشگي دلنشين ماهانو حس کردم
-ماهان…
ماهان از حالت نامرئيش در اومد…هميشه دلم ميخواست قابليت نامرئي شدنو داشته باشم به علاوه قابليت پرواز اما حيف که ندارم!
ويدا با ديدن ماهان جا خورد و هول شده احترام گذاشت!
دستپاچه کلماتو گم کرد-واي چيزه…چيز چيزه ديگه…يعني چيز در واقع همون چيزه…اه يعني مي گم …
-ميگه سلام…خوش اومدين…
ويدا نفس آسوده اي کشيد
-همين که اين…!يعني ملکه گفت!
ماهان بي توجه به ويدا غمگين منو نگا مي کرد…از ناراحتيش و حالت افسرده اش دلم سوخت ولي…ولي نه من به خودم اهميت بيشتري مي دم…اول خودم و بعد ديگران…
ماهان-چرا؟به خاطر آرسان؟يا به خاطر خودت؟
romangram.com | @romangram_com