#وانیا_ملکه_خواب_ها_(جلد_دوم)_پارت_76


-براي من ديگه هيچ کسي اهميت نداره فقط خودمو خودم اين يکيم آويزه ي اون يکي گوشت کن…فعلا



بي توجه،به محل آموزش افراد براي جنگ رفتم

وقتي سربازا ديدنم همه احترام گذاشتن و رو به روم به صف شدن

فرماندشون گفت-خوش اومدين ملکه…

-خسته نباشين…به هر کسي که بتونه به درجه ي خوبي از جادو هاي نظامي و تمرينات برسه…پاداشهاي خوبي داده ميشه…اين مطلبو همه جا پخش کنين و به بهترين نحو ممکن سرباز تربيت کنين به شما فرماندهان هم در ازاي هر سرباز تکميل و قوي پاداش داده ميشه…آزاد…

همه رفتن سر کار خودشون اما اينبار با انرژي بيشتر…

-فرمانده؟

-بله ملکه؟

اشاره کردم که بريم اونطرف تر و آروم بهش گفتم-بين سربازا دختر هم هست؟

-سه دختر هست ملکه

-از افراد ميترائن يا چيترا؟

-از افراد بانو چيترا

-چند سالشونه؟


romangram.com | @romangram_com