#وانیا_ملکه_خواب_ها_(جلد_دوم)_پارت_57

-نه خوب مي شه…نهايت بي هوشيش هشت تا هفت ساعته

-زنگ بزن به نينا

قبل اينکه من زنگ بزنم تماس ذهني از طرف نينا برام اومد

ذهنمو باز کردم که جيغ نينا باعث سر درد چند ثانيه ايم شد

اين تماس ذهني هم معضليه براي خودش!

نينا-کدوم جهنمي بودي؟نمي گي نگرانت مي شيم اونم با اين وضعيت داغون و کم خونيت؟هـــــان؟نمي گي دوباره حالت بد مي شه اونوقت کي ميومد به دادت مي رسيد؟مي خواي بميري چرا به خودت زحمت مي دي؟مي اومدي پيش خودم به سر در سرزمين دارِت مي زدم تا درس عبرت هم بشي

-آروم نينا جون…چيزي نشده که!

داد زد-چــــــــيــــــــزي نــــَـــــشــــُــــــده؟

سرم تيري کشيد

-نينا اگه آروم تر حرف بزني بهتره!سرم درد گرفت

آروم تر شد-خب حالا کجا بودي؟چرا ذهنت کامل قفل بود؟نکنه خودتو متلاشي کرده بودي؟

-متلاشي؟

-همون جدا سازي روح و جسم

-چه اسم با مسمايي!

-بحثو نپيچون کجا بودي؟

romangram.com | @romangram_com