#توماژ_پارت_12


با لحن سرد وخشکی گفتم: من ازت توضیح خواستم؟

زیر لب نالید: توماژ...

-بهتره بری تا جنگ نشده ... عجیبه با این همه مشغله بازم دلت برای من تنگ می شه ..... نمی دونم چی جوری از زیر بار این منت بیام بیرون بانو ..... تو بگو چی جوری جبران کنم

صداش می لرزید درست مثل دل من

-به خاطر سیسمونی ریحانه اومدن ..... غریبه نیستن خاله ها و عموهامن.....

- گفته بودی همه باهم خواهر و برادرین ..... همینو گفته بودی دیگه ؟


romangram.com | @romangram_com