#تیام_پارت_88

- مامان من نمی خوام...

- نمی خوای چی؟ فردا که بری خونشون می خوای چی کار کنی؟

- باشه، حالا شما این چایی ها رو ببرین من بعداً میام.

10 دقیقه توی آشپزخونه خودم رو سرگرم کردم، بالاخره که چی؟ مگه نباید برم بیرون. نفسم رو بیرون دادم و از آشپزخونه بیرون زدم.

مامان داشت سریال محبوبش رو نگاه می کرد از فریده و کاوه هم خبری نبود، انگار مامان فهمید می خوام چی بپرسم چون گفت:

فریده رفته درس بخونه ، کاوه هم گفت خستَست میره استراحت کنه.

وقتی رفتم اتاقم دیدم روی تشکی که مامان انداخته دراز کشیده ودستش رو روی پیشونیش گذاشته، نگام کرد و گفت:

ببخشید خستم، از ساعت 8 صبح کلاس داشتم .

بعد با شیطنت ادامه حرفش گفت:

از اینکه اینجا می خوابم ناراحت که نیستی؟

- نه چون من روی تخت می خوابم.

romangram.com | @romangram_com