#تیام_پارت_53
- بیا باهم بریم
با سلام آرومی که گفتم عمو بلند شد و بغلم کرد نمی دونم چرا احساس کردم توی آغوش پدرمم، عمو به سرعت اشکامو پاک کرد و گفت:
دخترم گریه نکن، دوست داری منم گریه کنم؟
و به سرعت پیشونیمو بوسید و کنار رفت، تازه زن عمو و کاوه رو دیدم با زن عمو روبوسی کردم با خجالت به سمت کاوه رفتم، با لبخندی روی لباش گفت:
- سلام دختر عمو حالت چه طوره؟
- سلام
به انگشتام توی دستش فشار داد، به سرعت دستمو کشیدم و کنار مامان نشستم.
بعد از خوش وبش کردن وقتی مامان شربت تعارف کرد زن عمو گفت:
عروسم باید این کارو می کرد مهتاب خانم، شما چرا زحمت کشیدین.
مامان بهم نگاه کرد، عمو در جواب گفت:
romangram.com | @romangram_com