#تیام_پارت_124

- باشه منم حرفی ندارم.

- کاری نداری؟

- نه ، خدافظ

- خدافظ

وقتی تلفن رو قطع کردم از اینکه به کاوه دروغ گفتم به گریه افتادم .

مامان با ناراحتی گفت:

چی شده؟ کاوه دعوات کرده؟

وقتی جریان رو گفتم مامان با عصبانیت گفت:

رضا از جونت چی می خواد؟

- نمی دونم، مامان خیلی می ترسم.

- دوباره از شوهرت پنهون کاری می کنی؟

romangram.com | @romangram_com