#تیام_پارت_122
دوباره کاوه داشت بهم زنگ می زد، نمی تونستم جواب بدم از عصبانیت نفس نفس می زدم فریده به طرف خونه کشوندم زیر لب به خودم می گفتم:
پسره دیونه، احمق پیش خودش فکر کرده من کشته مُردَشم که این حرف ها رو میزنه.
وقتی کلید انداختم مامان پشت در ظاهر شد:
کجا بودین؟ چرا دیر کردین؟
فریده گفت:
عمه خیابون ها هنوز شلوغه چرا نگران شدی؟
مامان با عصبانیت گفت:
کاوه همین الان زنگ زد گفت هرچه زنگ میزنه جواب نمی دی منم نگران شدم.
با تلفن خونه شماره کاوه رو گرفتم:
صدای کاوه رو شنیدم که با عجله گفت:
زن عمو اتفاقی افتاده؟
romangram.com | @romangram_com