#طلسم_شدگان_پارت_68

-مطمئنی ؟

-اره بابا . لابد مال یکی از همکاراته .

-احتمالاً واسه بهاره باشه ،بده بذارم تو کیفم فردا بهش بدم .

یاسی از جا بلند شد و بعد از زیرو رو کردن کیفش سی دی را بیرون کشید و مقابلم قرار داد:

-من جای تو باشم نگاه میکنم ببینم چیه ؟ شاید یه فیلم صحنه دار بود اونوقت

به ابروی بالا رفته ش و نگاه پرشیطنتش خندیدم : فکر کنم اخراجت میکنن به جرم اشاعه ی فیلمی غیر اخلاقی بعدشم میفتی زندون البته قول میدم با کمپوت بیام ملاقاتت .

-انقدر پرچونگی نکن دختر حرفت اینه داخل سی دی رو ببینم فیلمی؟ باشه بذار ببینیم .

یاسی پرهیجان سی دی را که تازه در دستم قرار داده بود دوباره بیرون کشید و به سمت کامپیوتر اتاق حرکت کرد و سی دی را داخل دستگاه گذاشت ، چشمانش را بست :

-خدایا توبه اگه این از اون فیلماس خودت میدونی و شاهدی که من دوست ندارم ببینم .

از شدت حرص پوفی کشیدم : از اون فیلما تو کارخونه به چه کاری میاد ؟

-نمیدونم اینو باید از اون مفسد فی الارضی که همچین فیلمایی میبینه پرسید ، بلا به دور اخر زمون شده دیگه سر کارم از این فیلما میبرن

-یاسی ...برنامه رو باز کن ببین چیه ؟

- خب عصبی ...

با موس روی درایو مورد نظر کلیلک کرد و زیر لب بسم الله گفت ، دختره ی دیوونه ای گفتم و از جا بلند شدم ، اطلاعات داخل سی دی با نرم افزار ورد و اکسل قابل اجرا بود ، دقیقتر شدم نگاهم روی ارقام و اطلاعات مالی وارد شده چرخید ، دست یاسی رو کنار زدم و موس رو در دست گرفتم ، تمام اطلاعات مالی از نظرم گذشت بدون شک این همون سی دی بهاره بود که کل اطلاعات مالی رو کپی کرده بود .

-بهتره به بهاره زنگ بزنم ممکنه دنبال این سی دی باشه .

-از کجا میدونی مال اونه ؟!

نگاه دوباره ای به صفحه ی مانیتور انداختم :خب اون اطلاعات مالی رو به صورت کامل داشت حتماً تو همین سی دی بوده .

یاسی که دست به سینه روی صندلی نشسته بود کاملاً به سمتم چرخید : تو واقعاً حسابداری ؟

-در حال حاضر ترجیح میدم جوابی به سوالات مسخره ت ندم .

romangram.com | @romangram_com