#تولد_نفرین_ها_پارت_32


_خب زبونت بیدارم کرد

جلوی چشمم بود ,دستمو گذاشتم زیر سرم رو پلو خوابیده بودم اسنو رو به روم بود

_سارا کجاست؟

اسنو:خوابه

_میدونی اگه بفهمه میتونی از اکواریومت بیایی بیرون شبا سرپوش رو اکواریوم میزاره؟

اسنو:نمیفهمه

_ساعت چنده؟

اسنو:7

_برای چی انقدر زود بیدارم کردی؟

اسنو:فکر کنم گفتم بیدارت نکردم

_اه...اره...اسنو؟فکر میکنی من واقعا شوم هستم؟

اسنو:با این بحثو شروع کردی کیا...

romangram.com | @romangram_com